فلسفه نماز

 

  

برای بزرگنمائی عکس روی عکس کلیک کنید

رابطه اعتقاد و عمل

پر واضح است که اعمال آدمى از اعتقادات او سرچشمه می گیرد و میان ایدئولوژى و جهان بینى و یا حکمت نظرى و عملى ارتباط و پیوند وثیق و عمیق برقرار است.

میزان پاى بندى به تکالیف دینى به اعتقادات هر شخصى وابسته است. یعنى هر چه عقیده انسان نسبت به دین بیشتر باشد او در انجام فرائض دینى مقیدتر و تعهدات عملى او بیشتر است. بىجهت نیست که فرد معتقد به خدا و قیامت در اعمال و رفتارش تمام تلاش خود را در راه رضاى الهى مدّ نظر دارد و همه اهتمامش این است که به حرام نیفتد و سعى دارد که فرد مقیدى در جامعهاش قرار گیرد. فردى که داراى ضعف ایمان یا بى اعتقادى باشد هدف معین و مشخصى در زندگى ندارد و چون داراى هدف معینى نیست زندگى و حیاتش متزلزل است و چنین انسانى سعادتمند نخواهد بود.

صریح تر بگویم که انسان با اعتقادات دینى زنده است و هر چه معتقدات او قوى تر باشد زنده تر است در مقابل، انسان فاقد اعتقادات مذهبى از ارزشهاى انسانى بى بهره است. دلیل این سخن آن است که: اعتقادات مذهبى و ایمان دینى، تنها یک سلسله احکام و دستورات دینى به انسان ارائه نمىدهد بلکه شماى کلى نظام هستى را درنظر او تغییر مىدهد و مسیر زندگى او را متحوّل مىسازد.

آثار و نتایج اعتقادات دینى

چون سخن بدینجا رسید به برخى از آثار و فواید ایمان و اعتقاد دینى اشاره مىشود. تردیدى نیست به اینکه تقویت پایه اعتقادى و دست یابى به معتقدات محکم دینى که بر معرفت و آگاهى استوار باشد نشاط و شادابى زیادى به انسان اعطا مىکند. بنابر این بر جوانان تحصیل کرده که داراى افکار روشن و تازهاى مىباشند آگاهى به این نکته لازم است که هر عملى بدون رنگ دینى و صبغه مذهبى عملى بى نتیجه و کارى بدون ثمر خواهد بود. این سخن، تلقى و برداشت ما از متون دینى نیست که از ظاهر آیات و روایات بدست آورده باشیم بلکه صریح آیات و روایات بر این نکته دلالت دارند.

مَن عمل صالحاً مِنْ ذکر اَوْ اُنثى وهو مؤمن فلنحیینّه حیاةً طیّبةً.
«کسى از زن و مرد که عمل صالح انجام دهد در حالیکه مؤمن باشد ما به او حیات طیّب و پاک عطا مىکنیم»(1).

و در آیه دیگرى خداوند مىفرماید:

الذین آمنوا و عملوا الصالحات طوبى لهم وحسن مآب. «آنانکه ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند پاکیزهترین زندگى و بهترین سرانجامها نصیبشان است»(2).

آیه اوّلى حیات طیّبه و زندگى پاکیزه را در گروه اعتقاد و ایمان به خدا و

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه نحل، آیه 97.

2 ـ سوره مبارکه رعد، آیه 29.

قیامت مىداند و بى شک چنین اعتقادى، تحقق جامعهاى پاک و با امنیت را دربردارد. چون «حیات طیّبه یعنى تحقق جامعهاى قرین با آرامش، امنیت، رفاه، صلح، محبت، دوستى، تعاون و مفاهیم سازنده انسانى خواهد بود و از نا بسامانیها و درد و رنجهایى که بر اثر هوا پرستى و انحصار طلبى بوجود مىآید و زندگى را تیره مىسازد در امان است»(1).

و آیه دوم بهترین عاقبت و مطلوبترین آینده را از آن کسانى مىداند که داراى اعتقاد راسخ و عمل نیک مىباشند و آینده تاریک و مبهم براى کسانى است که هواى نفس را به خدائى گرفته و در زندگى از او فرمان مىبرند. جالب این است که علوم بشرى امروز نه تنها منکر کلام الهى نیست بلکه بسیار تأکید دارد که بشر امروزى تا به اعتقادات دینى و مذهبى روى نیاورد و به تعالیم مذهبى توجه نکند از این همه نا آرامیها و آشوب و اضطرابها که جامعه انسانى را تهدید مىکند رهایى نخواهد یافت.

در جوامع بشرى تا مردم و خصوصاً حاکمان آنها به عقاید مذهبى تمایل پیدا نکنند و خدا را شاهد و ناظر اعمال خود نبینند و اعتقاد پیدا نکنند که در عالم دیگرى بنام آخرت باید به تک تک اعمال خود پاسخ گویند قتل و غارت و جنگهاى خانهمان سوز همیشه انسانها را تهدید کرده و آنها را در حال ترس و اضطراب نگه مىدارد.

اینجاست که براى ما روشن مىشود که باید در معتقدات دینى و پاى بندى به دستورا الهى بکوشیم تا آرامش فردى و امنیت اجتماعى را بدست آوریم.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسیر نمونه، ج11 ص389.

ویلیام جمیز از دانشمندان منصف و معروف قرن بیستم در امریکا است که در زمینه انسان و مذهب کتابى را تألیف کردهاند بنام «دین و روان». او نکات بسیار زیبایى را در این زمینه بیان داشته که مطالعه آن به جوانان تحصیل کرده توصیه مىشود.

او در این باب گوید: «دعا و نماز و یا بعبارت دیگر اتصال با روح عالم خلقت و یا جان جانان (خدا) کارى است با اثر و نتیجه، نتیجه آن عبارت است از: ایجاد یک جریان قدرت و نیرویى که بطور محسوس داراى آثار مادى و معنوى مىباشد. گذشته از آن زندگى را داراى مزه و طعم مىنماید که گوئیا رحمت محض مىشود و دیگر اینکه یک اطمینان و آرامش باطنى ایجاد مىگردد که آثار ظاهرى آن نیکویى و احسان بىدریغ است»(1).

استاد مطهرى(رحمه الله) در کتاب ارزشمند «انسان و ایمان» آثار و فواید اعتقاد دینى و ایمان را خوشبختى به جهان و خلقت و هستى، بهبود روابط اجتماعى و کاهش ناراحتىها و اعطاى نیروى مقاومت مىدانند. که این آثار و فواید برخى از نتایجى است که از عقاید دین نشأت مىگیرد(2).

بنابر این شایسته است که نسل جوان ما هر چه بیشتر خود را در این زمینه رشد و تعالى بخشند و از آثار قوت ایمان و نیروى اعتقاد دینى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ دین و روان، ص177.

2 ـ مجموعه آثار، ج2 ص49 ـ 43.

بهرهگیرند که صلاح و فلاح فردى و اجتماعى در این است چنانچه تجربه پیدایش و ظهور انقلاب اسلامى و دفاع مقدس در هشت سال جنگ نا برابر، بهترین نمونه آثار و نتایجى است که از اعتقادات دینى ملت خصوصاً نسل جوان ما به بار نشست و اگر نبود آن قدرت ایمان و اعتقاد قطعاً این ملت نه در مقابل طاغوت پیروز مىشد و نه در جنگ سربلند مىگردید.

رفتار ناشایست برخى از مبلغان دینى

مبلغان دینى بعنوان گروه خاص و لباس ویژه و نام مشخص روحانى در میان مردم شناخته شدهاند و رسالتى که بر عهده دارند رساندن پیام الهى است و در حقیقت اکثرى مردم دین خود را از آنها مىگیرند. خصوصاً به اینکه شروع به انجام تکالیف دینى با تقلید از یک عالم و مجتهد دینى همراه است همه این مسائل خود به خود رسالت یک روحانى را در اجتماع سنگینتر و خطیر تر ساخته است طورى که همه گفتهها و رفتارهاى او را به اسم دین مىشناسند.

بنابر این یک عالم دین باید متصف به صفات اولیاى دین بوده و ظرافت در گفتار و رفتار را هرگز از دست ندهد. سعى کند سیرهاى را که پیشوایان دین داشتهاند در شخصیت خویش متجلى سازد و حرکات او جلوهاى از سیره اولیاى الهى باشد. آنچه را که در روایات اخلاقى از معصومین(علیهم السلام) به ما رسیده صفاتى چون عفو و گذشت، احسان و نیکى،

حلم و بردبارى، ستر و پرده پوشى، حق شناسى و وفادارى، برخورد و رفتار عاطفى و پذیرش انتقاد و نقد پذیرى که جزء مکارم اخلاقى مىباشند باید نصب العین یک مبلّغ دین قرار گیرد. ظرافت در امر تبلیغ چنان است که یک روحانى بعنوان مبلغ دین باید در عین دورى از انظلام و ظلم پذیرى، سنگ صبورى در مقابل هرگونه انتقاد و نقد در اصلاح رفتار خویش بوده باشد که غالباً این چنین مىباشند.

در حقیقت چهره واقعى روحانیت در طول تاریخ اسلام چنین بوده است و لیکن چون معصوم نبوده و رداى عصمت بر تن نکرده است احتمال خطا و اشتباه در او هست. ما هرگز منکر رفتارهاى ناشایست برخى از مبلغان دینى و روحانیون نیستیم و هیچ اصرارى هم وجود ندارد که آنها را توجیه نمائیم. چنانچه توصیه بزرگان دین در اصلاح ساختار رفتارى مبلغان است. امام خمینى(رحمه الله) که مصداق بارز و کامل یک مبلغ دین در عصر ما بشمار مىآیند این نکته را همیشه متذکر مىشدند که باید طلاب جوان متوجه برخورد خود باشند تا بهانه دست مخالفان ندهند. و مىفرمودند که مبادا خداى ناخواسته این وجهه خوبى که شما روحانیون دارید و این توجهى که به شما شده است سُست شود جوانهایى که در بین شما هستند اگر خداى ناخواسته یک وقت تندى دارند آنها را نصیحت کنید که در امور اسلامى با روش اسلامى رفتار کنیم و با اخلاق اسلامى با مردم رفتار کنیم(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ در جستجوى راه امام ـ روحانیت ـ ، ص184 ـ 182.

پس همه این کاستىها را مىپذیریم امّا سخن ما به جوانان آگاه و تحصیل کرده این است که چنین خطاهایى نباید به اسم دین تمام شود. مگر در مشاغل علمى دیگر این چنین است که اشتباه فرد را به جاى خطاى آن علم به حساب مىآورند بعنوان مثال هرگاه طبیبى در طبابت مرتکب اشتباه گردد و با اشتباه و خطاى خود موجب مرگ بیمارى بشود هرگز انسان عاقل نمىگوید که من دیگر علم طب را قبول ندارم و دیگر به طبیب مراجعه نمىکنم بلکه عقلش حکم مىکند به اینکه من این طبیب را قبول ندارم. در علم دین هم چنین است. اگر یک روحانى و مبلّغ دینى خطایى را مرتکب شد و یا احتمالاً به انحراف کشیده شود باید این را به حساب شخصى او گذاشت نه به حساب دین.

نباید به این موارد جزئى و مصادیق شخصى توجه نمود بلکه باید دید که این قشر چقدر در طول تاریخ اسلام براى حفظ دین از جان و مال خود گذشتند و همه هستى خود را ایثار نموده و شکنجهها و سختىها و تبعیدها را پذیرفتند تا ملتهاى مسلمان و حتى جوامع بشرى غیر مسلمان را بیدار سازند.

به خاطر همین که این قشر، بیشترین تلاش را براى حفظ دین و بیدارى مسلمین کردهاند در طول تاریخ آماج بیشترین افتراآت و تهمتها بودهاند و اگر بخوبى دقت و توجه شود بسیارى از مطالبى که در سوء رفتار علماى دینى گفته یا نوشته شده در راستاى ضربه زدن به دین و از بین بردن جایگاه بلند این قشر مهذَّب در میان مردم بوده است.

دشمنان دین همیشه سعى داشته و دارند که از احساسات و عواطف جوانان بعنوان ابزارى کار آمد در مسیر رسیدن به اهداف ضد دینى خود بهره گیرند و چون بصورت مستقیم نمىتوانند با غیرت دینى جوانان برخورد نموده و دین را از دستشان بگیرند به نحو مرموزى تلاش مىکنند که عوامل و ابزارهاى تقویت دین را ضعیف و سُست جلوه دهند. و به همین خاطر داستانهاى سوء رفتارى را جعل کرده و به این قشر مقدس نسبت مىدهند تا اینکه بتوانند هر چه بیشتر چهره ایشان را مخدوش نمایند.

مسئولیت اصلى جوانان ما این است که این توطئهها را بشناسند و هر چه را مىشنوند و مىخوانند در بوته احتمال قرار دهند نه اینکه جزم و یقین به آن پیدا کنند و یا آنچه را که خود مشاهده مىکنند به اسم دین نگذارند بلکه آن را رفتار فردى او بدانند.

فصل سوّم :

فلسفه نماز

بحث درباره فلسفه و حکمت نماز در واقع آشنایى با اسرار و رموزى است که در این عمل عبادى نهفته است این نکته براى ما بسیار روشن است که هرگز خداوند متعال هیچ دستورى را بدون حکمت و علت بر بندهاش واجب نمىسازد اگر حکمى از جانب او رسد یا واجب است و یا حرام و یا مستحب است و یا مکروه.

در اعمال واجب مصلحت شدیده نهفته است و در حرام مفسده شدیده در مستحب و مکروه، مصلحت و مفسده وجود دارد و لیکن چون مصالح و مفاسدشان زیاد نبوده به حد وجوب و حرمت نرسیده است. و به همین خاطر خداوند در مستحب و مکروه امر و نهى نکرده است. امّا در واجب و حرام خداوند بندهاش را الزام به انجام و ترک فعل نموده است. این مطلب براى ما پر واضح است که خداوند چون مصالح بندگان خود را مىخواسته آنها را مکلف به انجام برخى از اعمال کرده است.

براى ما تردیدى روا نیست و از حیث روحیه تعبد و تسلیم پذیرى در مقابل پروردگار این امر پذیرفته است امّا در اینجا مىخواهیم جهت عقلى قضیه براى ما روشن گردد چون بحث ما درباره فلسفه نماز است و فلسفه هر چیزى یعنى تبیین عقلى آن چیز.

وقتى لفظ فلسفه به کلمهاى اضافه شود به همین معنا خواهد بود. مثلاً فلسفه روزه، فلسفه حج، فلسفه وضو و فلسفه جهاد.

بنابر این در این فصل مىخواهیم براى پرسشهاى نماز پاسخ عقلى و منطقى ارائه نمائیم.

چرا باید نماز خواند؟ حقیقت نماز چیست؟ معناى رکوع و سجود چیست؟ چرا باید پیشانى به زمین گذاشت؟ دست به قنوت برداشتن به چه معناست؟ و سئوالاتى از این قبیل مطالبى هستند که باید توضیح داده شوند که ما بصورت مجمل و فشرده راز و رمز و فلسفه وجودى هر یک از اجزاى نماز را بیان خواهیم داشت نخست به فلسفه اصل نماز اشاره مىکنیم.

فلسفه نماز

تمام پدیدههاى نظام هستى معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشأ آفرینش آنها خالق قادرى است که هستى از او نشأت گرفته است. همه موجودات از جمله انسان از فیض حق وجود یافتهاند. و نه تنها در مقام حدوث بلکه در مقام بقاء نیازمند و محتاج اویند.

یعنى خداوند نه تنها نعمت وجود را به موجودات اعطا نموده است بلکه ربوبیت و سرپرستى آنها را نیز عهدهدار گشته است پس خدا هم خالق است و هم رب، و همه موجودات به خالقیت و ربوبیت او اعتراف دارند.

یسبح لله ما فى السموات وما فى الارض الملک القدوس العزیز الحیکم.

«تسبیح مىگوید خدا را آنچه در آسمانها و در زمین است آن پادشاه پاک عزیز حکیم را»(1).

انسان که اشرف کائنات است بر اساس فطرت به ربانیت او مقر و معترف است و هرگونه شرک را از او نفى مىکند و لازم است که فقر خویش و غناى خالق، کوچکى خود و عظمت رب را اظهار نماید و رمز نماز در همین است که بنده اظهار عبودیت و بندگى نماید. چنانچه در کلام گوهر بار امام رضا(علیه السلام) آمده است که: علة الصلاةِ انَّها اقرارٌ بالربوبیّة لله ـ عزّ وجل ـ وخلعُ الانداد وقیامٌ بین یدى الجبّار جلّ جلاله بالذّل والمسکنة والخضوع والاعتراف.

«علت نماز اقرار به ربوبیت خدا و نفى هرگونه شریک براى او و ایستادن با خضوع و کوچکى و بیچارگى در پیشگاه خداست»(2).

از آن جهت که آدمى مرکّب از عقل و شهوت است و نیز در فرمان بردارى او هیچ گونه جبرى وجود ندارد بلکه با اختیار زندگى مىکند قطعاً

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه جمعه، آیه 1.

2 ـ میزان الحکمة، ج5 ص376.

داراى معاصى و گناهان هم هست پنج بار ایستادن در مقابل خداوند در حال نماز به معناى اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان و طلب مغفرت در مقام عمل است.

پس «نماز، ایستادن با اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان پیشین و نهادن صورت بر زمین پنج نوبت در شبانه روز با عظمت خدا، همراه است»(1).

و چون هواى نفس هر لحظه او را به غفلت و سرکشى سوق مىدهد و به غرور و خود خواهى دعوت مىکند و به افزون طلبى و تمامیت خواهى فرا مىخواند باید در مقابل آن، عاملى باشد بسیار قوى و نیرومند که جلوى این رذایل را سد نموده و او را به سمت عزت و عظمت انسانى سوق دهد که آن نماز است چون نماز تنها عنصر بازدارنده از ذمائم اخلاقى است.

چنانچه در حدیث آمده است که «نماز موجب یاد خدا و دورى از غفلت و سرکشى و باعث خشوع، فروتنى و خواهان طلب افزایش معنوى و مادى است»(2).

و چون در سرشت آدمى نسیان و فراموشى عجین است هر لحظه بیم آن مىرود که انسان خود و آفریدگارش را به باده نسیان و فراموشى سپرده و طغیان و سرکشى را پیشه خود سازد و عمرى را در حیوانیت و پستى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ میزان الحکمه، ج5 ص376.

2 ـ میزان الحکمه، ج5 ص376.

سپرى سازد و کمال و انسانیت خویش را در حیات حیوانى ببیند اینجاست که: «نماز او را به مداومت بر ذکر خدا در شب و روز بر مىانگیزاند تا بنده، مولى و مدبر و آفریدگار خود را فراموش نکند چرا که فراموشکارى، باعث طغیان و سرکشى خواهد بود»(1).

وبالاخره اینکه فلسفه نماز، حضور در پیشگاه ربوبى و اظهار بندگى و عبودیت و اقرار به ربوبیت پروردگار و جاودانگى بر آن ذاتى است که موجب مىشود بنده در پى اصلاح و سعادت خویش برآید و به کمال انسانى خود دست یابد. «انسان در حال نماز در محضر خدا و به یاد خداست و همین حالت او را از معاصى بازداشته و از همه تباهىها و تاریکىها او را مانع مىشود»(2).

فلسفه قبله

حالت نماز از بهترین حالات روحانى و معنوى انسان در تمام لحظات عمرش بحساب مىآید بنده خود را به تمام معنى آماده مىسازد تا با معبود خویش سخن بگوید. عبد وقتى در مقابل معبود خویش قرار مىگیرد و مهیاى سخن گفتن با او مىگردد احساس مىکند که باید آدابى را درنظر بگیرد و با حفظ آن آداب با او سخن بگوید چنانچه در عرف اجتماعى هم چنین است.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان مأخذ.

2 ـ میزان الحکمه، ج5 ص376.

یکى از آداب این حالت معنوى و ملکوتى، قیام در مقابل کعبه است، محلّى که جلوهاى از حق در آن تجلّى یافت و نمونهاى از تصویر کعبه حق در بیت المعمور در این سراى مادى در آن مکان ظهور یافت. لذا فرمان رسید به آنان که مىخواهند از دنیّت دنیا اِدبار نموده و قلب خویش را از همه امور سرگرم کننده آن بازداشته و با انقطاع از ملعبههاى خلق وصال به حق پیدا نمایند به قبله اقبال نمایند تا شاید بدان واسطه نورانیت قلبشان به وجود جسمانى و مادى آنان تسرّى یافته و قدرت حق را با خلافتى که از قِبَل او بعهده دارند در زمین ظاهر سازند. چنانچه از امام صادق(علیه السلام) منقول است که فرمودند: «هرگاه براى نمازى رو به قبله ایستادى از دنیا و آنچه در آن است و مردم و آنچه در آنند مأیوس باش و قلبت را از هر چیز که تو را از خدا غافل مىکند خالى کن و با چشم دل عظمت خدا را نظاره کن»(1).

و قیام مقابل کعبه در حال نماز باید یادآور ایستادن انسان در مقابل عظمت الهىاذا استقبل المصلى القبلة استقبل الرحمان بوجهه لا إله غیره.

«آنگاه که نمازگزار روى به قبله مىایستد روى به آن خدایى ایستاده است که جز او خدایى نیست»(2).

در واقع رو کردن به قبله به معناى بردن دل بدانجاست یعنى سپردن دل به صاحبدل است که گناه را از او باز دارد و در مسیر کمال سیر دهد بنابر این استقبال ظاهرى به کعبه باید با توجه باطنى بدان همراه باشد والاّ نماز، او را سودى نبخشد. «حاتم اصم را از نمازش پرسیدند در جواب گفت: چون وقت نماز آید وضو سازم و به موضع نماز روم پس براى نماز کعبه را در میان دو ابروى خود فرض مىکنم و صراط را زیر دو قدم خود و بهشت را بر راست و آتش را از چپ و ملک الموت را پشت سر و آن نماز را آخرین نماز خود پندارم و با خوف و رجا، با خضوع و خشوع و اخلاص آن را انجام دهم»(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ میزان الحکمه، ج5 ص396.

2 ـ میزان الحکمه، ج5 ص376.

پس استقبال به قبله در حال نماز به معناى استدبار دل از غیر خداست. و اعراض از قبله به معناى استقبال به غیر اوست. و به همین خاطر توجه به قبله در نماز از واجبات شمرده شده و روى گردانى از آن از محرمات به حساب آمده چنانچه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمودند: «آیا آن کس که در نماز صورتش را از قبله بر مىگرداند نمىترسد از اینکه خداوند او را مسخ نماید و صورتش را مبدّل به صورت حمار کند»(2).

سرّ الله اکبر

گفتن تکبیر به معناى ورود در حریم معنوى نماز است و با تعظیم و تکبیر در شروع نماز خداوند او را تکریم و تعظیم نماید و او را نزد بندگان دیگرش بزرگ بدارد چون او با بیان الله اکبر نه تنها خالق خویش را بزرگتر دانسته بلکه از او نفى شرک نموده است. و این مضمون کلام گوهر بار امام حسن عسکرى(علیه السلام) است که فرمودند: «هنگامى که نمازگزار دو دستش را جهت گفتن الله اکبر بالا برد و ثناى خدا گوید خداى تعالى به ملائکه خود چنین فرماید: اى عبادت کنندگان من آیا نمىبینید بندهام را که چگونه مرا بزرگ و عظیم شمرد و از شریک و تشبیه و نظیر پاک دانست و دستش را بلند کرد و دورى جست از گفتههاى دشمنان من که براى من شریک قائلند

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ احیاء العلوم، ج1 ص339.

2 ـ المحجه البیضاء، ج1 ص382.

شما را شاهد مىگیرم به درستى که به زودى من او را در دار جلالم بزرگ و عظیم خواهم کرد و پاک مىگردانم او را در پاکیزگى دار کرامتم و او را از گناهان پاک مىسازم و از عذاب جهنّم و آتش آن او را حفظ مىکنم»(1).

و شاید سرّ بالا بردن دستان به هنگام تکبیر (الله اکبر) نفى همه امور دنیوى و قدرتهاى پوشالى و یا نفى همه اوصاف مادى از اوست. چنانچه از على(علیه السلام) منقول است که فرمودند: وجه دیگر «الله اکبر» این است که کیفیت و چگونگى را از او نفى مىکند گویى اذان گوینده مىگوید: خداوند والاتر از آن است که وصف کنندگان صفت او را ادراک کنند»(2).

گفته مىشود همین که وقتى بندهاى تکبیره الاحرام نماز را بگوید خداوند به او توجه کند و فرشتهاى را مأمور کند که ثواب همه اجزاى نماز را به دست او سپارد و او را نزد خود عزیز دارد و مشمول عزت خود گرداند و در قلب او اثر کبریائى خویش را نمایان سازد اگر ذکر تکبیر او از روى صدق و صفا باشد.

ولى اگر در قلب او چیزى باشد که از حقیقت معناى تکبیر بازش دارد خداوند او را از حلاوت و شیرینى یاد خود محرومش سازد و از قرب به خود و شادمانى مناجات محجوب سازد. امام صادق(علیه السلام) را در این باره کلام زیبائى است که فرموده ایشان چنین است: «پس به هنگام نماز دل خود را بیازماى اگر شیرینى نماز را و در عمق جان، سرور و بهجت آن را

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج82 ص221.

2 ـ بحار الانوار، ج81 ص131.

مىیابى و دلت از راز و نیاز با او شادمان است و از گفتگو با او لذت مىبرد بدان که خداوند، تو را در تکبیرى که بر زبان راندهاى تصدیق فرموده است و گر نه بدان فقدان لذّت مناجات و محرومیت از شیرینى عبادت دلیل بر این است که خداوند تو را در گفتن تکبیرات دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است»(1).

و اینکه چرا گفتن هفت تکبیر در ابتداى نماز داراى ثواب و فضیلت است هشام بن حکم گوید از امام موسى کاظم(علیه السلام) پرسیدم امام در پاسخ فرمودند: «اى هشام خدا آسمانها را هفت، زمین را هفت و حجابها را هفتگانه آفرید پس چون پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را به معراج برد و قرب او به پروردگارش به اندازه فاصله دو کمان یا نزدیکتر شد یک حجاب از حجابهایش برداشته شد پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) تکبیر گفت و آغاز نمود به گفتن کلمات افتتاحیه نماز، پس چون حجاب دوم برایش برداشته شد تکبیر گفت و به همین منوال گذشت تا به هفت حجاب رسید پس آن جناب هفتتکبیر گفت بدین علت براى افتتاح نماز هفت تکبیر گفته مىشود»(2).